دانلود آهنگ مسافر از معین بدون تبلیغات آزار دهنده از سایت بست موزیک

متن آهنگ مسافر از معین

تا کی جفا کشم از تو ای بیوفا برو
بگذاشتم به مدعیان مدعا برو
دشمن نکرد آن چه تو کردی به دوستی
بی گانه ام برو ای آشنا برو
اومیده صلح نیست دیگر نیست نیست نیست
ننشین ننشین برو برو برو ای بیوفا برو
هر یار اهله نیرنگ هر دوست اهله حیله
با پشته خورده خنجر موندم ط این قبیله
راهتو برو مسافر برگشتنت عذابه
من تشنه لب تکی دم آبه این طرف گل آبه
از دورها چه زیباست امواجه آبیه عشق
اما دریغو افسوس چون می رسی سرابه
هر یار اهله نیرنگ هر دوست اهله حیله
با پشته خورده خنجر موندم تو این قبیله
نشنیده ام من از تو یحرف از صداقت
افسانه های دلو بردم به سوی ظلمت
زهر است در دل جام ریزی چو باده در کام
گویند نوش و در دل 100ها هزار دشنام
راتو برو مسافر برگشتنت عذابه
من تشنه لب تکیدم آب این طرف گل آبه
از دورها چه زیباست امواج آبی عشق
اما دریغو افسوس چون می رسی سرابه
هر یار اهله نیرنگ هر دوست اهله حیله
با پشت خورده خنجر موندم تو این قبیله
جاده دروغ نمیگه فریادی از رهایی است
برایه پایه خسته پیغام آشنایی است
کناره خط جاده هر سایبون یک طاقه
یک سرپناه امن تصویری از اتاقه
دلو دینو عقل و هوشم همه را به آب دادی
از کدام باده ساقی به من خراب دادی
دل عالمی از جا شد چو نقاب برگشودی
دو جهان بهم بر آمد چو به زلف تاب دادی
همکس نصیب دارد از نشاط و شادی اما
به من غریب مسکین غمه بی حساب دادی
روم بجای دیگر روم بجای دگر دل دهم به یار دگر
هوای یار دگر دارم و دیار دگر
به دیگری دهم این دلکه خوار کرده توست
چرا که عاشق نو دارد اعتبار دیگر
خبر دهید به صیاد ما که ما رفتیم
به فکره صید دیگر باشد و شکار دگر
جانا به غریبستان تا چند از چه میمانی
بازا از آن غربت بازا از آن غربت تا چند پریشانی
صد نامه فرستادم 100 راه نشان دادم
یا نامه نمی خوانی یا نامه نمی خوانی یا راه نمی دانی
بازا که در آن محبس بازا که در آن محبس قدرتو نداند کس
با سنگ دلان نشین با سنگ دلان ننشین تو گوهره این خوانی
اگر خواهم غمه دل با تو گویم
اگر خواهم غم دل با تو گویم جا نمیابم
امان امان جان ای اگر جایی شود پیدا
اگر جایی شود پیدا تو را تنها نمیابم
اگر جایی کنم پیدا
اگر جایی کنم پیدا و هم تنها تو را یابم
از شادی دست و پا گم میکنم خود را نمییابم
از شادی دست و پا گم میکنم خود را نمییابم
از شعله عشق هر که افروخته نیست
با او سر سوزنی دلم دوخته نیست
اگر سوخته دل نه ای از ما دور که ما
آتش به دلی زنیم کو سوخته نیست
آتش به دلی زنیم کو سوخته نیست
راتو برو مسافر برگشتنت عذابه
من تشنه لب تکیدم آب این طرف گل آبه
از دورها چه زیباست امواجه آبیه عشق
اما دریغ و افسوس چون می رسی سرابه
هر یار اهله نیرنگ هر دوست اهله حیله
با پشته خورده خنجر موندم تو این قبیله
نشنیده ام من از تو یحرف از صداقت
افسانه های دل را بردم به سوی ظلمت
زهر است در دل جام ریزی چو باده در کام
گویند نوش و در دل صدها هزار دشنام
راتو برو مسافر برگشتنت عذابه
من تشنه لب تکیدم آب این طرف گل آبه
از دورها چه زیباست امواجه آبیه عشق
اما دریغ و افسوس چون می رسی سرابه
هر یار اهله نیرنگ هر دوست اهله حیله
با پشته خورده خنجر موندم تو این قبیله
جاده دروغ نمیگه فریادی از رهایی است
برای پای خسته پیغامه آشنایی است
کناره خط جاده هر سایبون یک طاقه
یک سرپناه امنه تصویری از اتاقه