دانلود آهنگ دلی که با محبت آشنا نشده خبر ز درد انتظار ما نشده حمیرا

متن آهنگ یار حق ناشناس از حمیرا

فغان ز یار ﺤق ناشناس من
ﻜﻫ برﺪﻫ ﻫوش و ﺤواس من
نمی رسﺪ ﺖا بﻫ ﮓوش اوفغان من الﺖماس من
چﮓونﻫ از ﺪرﺪ و غم نمیرم
شبی نشﺪ ﻜﻫ فانوس ﺪیﺪﻫ را
چراغ رنﮓ پریﺪﻫ را
ﺪل بﻫ آﺖش ﻜشیﺪﻫ را
سپیﺪﻫ ی نو ﺪمیﺪﻫ را
بﻫ راﻫ او ﺖا سﺤر نﮓیرم
چﮓونﻫ از ﺪرﺪ و غم نمیرم

ﺪلی ﻜﻫ با مﺤبﺖ آشنا نشﺪﻫ
خبر ز ﺪرﺪ انﺖظار ما نشﺪﻫ
ز چنﮓ عشق او رﻫا شوﺪ ﺪل من
ﻫر آنچﻫ ﻜرﺪﻫ ام خﺪا خﺪا نشﺪﻫ
از آن ز عمر خوﺪ ﺪر زمانﻫ سیرم
ﻜﻫ چون شﻜوفﻫ نو ﺪمیﺪﻫ پیرم

ﺪﮓر نسیم سﺤری از او نیایﺪ خبری اﮓر ﻜﻫ ﺪیﺪی سر راﻫش
بﮓو ﻜﻫ ﺪیر آمﺪﻫ ای بﻫ سینﻫ ی غم زﺪﻫ ای بﻫ راﻫ ﺖو مانﺪﻫ نﮓاﻫم
بﮓو نیایﺪ ﻜﻫ ﺪﮓر فغان ﮓیﺖی نرسﺪ بﮓو ﻜﻫ ﺪیوانﻫ ﺖو نخفﺖﻫ شب ﺖا بﻫ سﺤر
بﻫ راﻫ ﺖو مانﺪﻫ نﮓاﻫش اﮓر ﻜﻫ ﺪیﺪی سر راﻫش
بﮓو چرا بﻫ زنﺪان غم اسیرم چﮓونﻫ من از این ﺪرﺪ و غم نمیرم
بﮓو چرا بﻫ زنﺪان غم اسیرم چﮓونﻫ من از این ﺪرﺪ و غم نمیرم

ﺪلی ﻜﻫ با مﺤبﺖ آشنا نشﺪﻫ
خبر ز ﺪرﺪ انﺖظار ما نشﺪﻫ
ز چنﮓ عشق او رﻫا شوﺪ ﺪل من
ﻫر آنچﻫ ﻜرﺪﻫ ام خﺪا خﺪا نشﺪﻫ
از آن ز عمر خوﺪ ﺪر زمانﻫ سیرم
ﻜﻫ چون شﻜوفﻫ نو ﺪمیﺪﻫ پیرم
از آن ز عمر خوﺪ ﺪر زمانﻫ سیرم
ﻜﻫ چون شﻜوفﻫ نو ﺪمیﺪﻫ پیرم